مقاله بررسی يادگيري اصوليادگيري و انگيزش نزد كارمندان و مراجعين
دسته بندي :
علوم انسانی »
علوم اجتماعی
مقاله بررسي يادگيري اصوليادگيري و انگيزش نزد كارمندان و مراجعين در 162 صفحه ورد قابل ويرايش
بعد از خواندن اين فصل شما قادر خواهيد بود:
1- برانگيختن را تعريف نموده و بين تحريك كننده هاي دروني و بروني افتراق قائل شويد.
2- دربارة برانگيختن بيماران و مراجعين شامل متغيرهاي تحريك كننده تغيير در انتخابهاي غذايي بحث كنيد.
3- مدلهايHerzbery , Maslow دربارة فرآيند برانگيختن ( تحريك كردن) را شرح دهيد.
4- تئوري هاي معاصر تحريك كردن را مقايسه نموده و مواردي كه هر كدام ديگري را تكميل ميكند را بيابيد.
من فكر ميكنم كه ميتوانم. من فكر ميكنم كه ميتوانم. من ميتوانم (خواهم توانست)
متخصصين رژيم درماني لازم است بدانند كه چگونه انگيزه بيماران و كارمندان خود را افزايش داده و ابقاء كنند. اين ميتواند يك امر چالش برانگيز باشد. پيش از آنكه افراد بتوانند كار متفاوتي انجام دهند مثلاً در اعمال رژيميخود تغيير ايجاد كرده يا بطور كارآمدتري كار كنند، ميبايست انگيزه انجام آن كار را داشته باشند.
به كارگيري مطالبي كه اخيراً دربارة برانگيختن انسان، شناخته شده در تنظيم اهداف، طراحي استراتژي هاي اصلاح رفتار، طراحي و اجراي برنامه ها و سمينارهاي آموزشي و مشاوره با ديگران به طور خودي يا گروهي اهميت حياتي دارد.
به دليل طبيعت دقيق برانگيختن نميتوان هزاران عقيده و تعريف متفاوت برانگيختن كه تاكنون موجود است را به طور علميمعتبر كرد. برانگيختن را ميتوان به عنوان چيزي كه باعث انجام كاري توسط فرد مي شود يا فرآيند تحريك كردن يك فرد براي انجام كاري تعريف كرد. اين امر با اين سوال كه رفتار انساني اتفاق ميافتد سروكار دارد. كلمه برانگيختن (انگيزه) بطور فراوان براي تشريح فرآيندي كه الف) رفتاري را تحريك و بيدار ميكندب) به رفتار جهت و هدف ميدهد ج) ادامه اصرار بر يك رفتار د) به انتخاب و ترجيح يك رفتار خاص منجر ميشود. برانگيختن نه تنها با آنچه افراد ميتوانند انجام دهند مرتبط است، بلكه با آنچه خواهند توانست نيز ارتباط دارد.مطالعات اخير در ادبيات علم پزشكي به مطالعه مستمر در بكارگيري برانگيختن در مراقبتهاي بهداشتي اشاره دارد.
برانگيختن پيچيده است و چندين عامل و يا متغير، هم دروني و هم بروني فرآيند آن را در هر لحظه از زمان تحت تأثير قرار ميدهد. تأثيرات برانگيختن امروز ميتواند از فردا متفاوت باشد و اهداف كوتاه مدت ميتواند بر اهداف بلند مدت، پيشي بگيرد.
داشتن دانش اينكه چگونه كاري را بطور كامل انجام دهيم و يا اينكه چه بخوريم تا سالم شويم و سالم بمانيم و يا اينكه براي غلبه بر مسائل پزشكي رايج ازقبيل ديابت چه كنيم ميتواند با همراهي ديگر عوامل برانگيختن ساده تر عملي شود.
مشكل برانگيخته شدن اين است كه كدام نياز براي مراقبت ديابت يا قلبي عروقي با اهداف درگير مي شود.
به علاوه خوردن بعضي چيزها مثل كيك شكلاتي و يا دير رسيدن به محل كار “فقط براي اين يك بار” اهداف كوتاه مدت دلخواه را تآمين ميكند.
اگر چه بخش مهمياز دانش مرتبط با انگيزه مفيد است ولي روشهاي معجزه آسا و يا پاسخ جامعي براي مشكلات پيچيده انگيزه اي وجود ندارد.
برانگيختن ميتواند هم از عوامل دروني و هم از عوامل بروني به وجود آيد و اين عوامل ميتواند بر افراد تأثير مثبت يا منفي بگذارد.
انگيزه دروني از دروني افراد بر ميخيزد. بر اساس نيازهاي آنها، آرزوها، آمال و اهداف آنها. فردي كه آرزو ميكند، ترقي كند و بيماري كه بعد از حمله قلبي recorery وضع سلامتي بهتر را به عنوان يك اولويت شخصي ميبيند، اهداف دروني دارد كه رفتاري را تحريك ميكند ( بر ميانگيزاند)
عوامل بروني يا برو نزاد ميتوانند انگيزه دروني را تكميل كنند و يا به عنوان يك مانع و سد بر انگيزه دروني تأثير منفي بگذارند. مثالي از عوامل بيروني مثبت كه انگيزه را افزايش ميدهد، حمايت ديگران، تحسين و پاداش مادي ميباشد. انگيزه يك شخص در جهت دستيابي به اهداف رژيمي، به هر حال توسط فرصتهاي اجتماعي ويا توسط خانواده و دوستاني كه حمايت كننده نبوده و غذاهاي نا مناسبي سفارش ميدهند، مختل ميشود.
مديران رژيم شناس بر انگيزه كاركناني كه ميبايست فرآيندي كه براي عملكرد كارآمد لازم است را بياموزند، كارهايشان را بدون نظارت مستقيم، درستكارانه انجام دهند و براي ارتقاء محيط شغلي، پيشرفت كنند، تأثير ميگذارند.
رژيم شناسان بايستي نه تنها كاركنان بلكه مراجعين كه ممكن است نياز به آموختن درباره چيزهايي مثل اثر رژيم بر مراقبتهاي پيش از زايمان و يا مشكلات سديم، كلسترول و يا شكر در رژيم غذايي دارند، را برانگيزانند.
اين فصل درباره بر انگيختن در 2 مبحث بحث ميكند: به عنوان يك كمك براي پيروي مراجعين و بيماران و كمك به مديريت كاركنان، گر چه هر بخشي جداگانه آموزش داده شده، برخي اصول برانگيختن و تئوري ها براي هر دو زمينه بكار ميرود.
والدين ممكن است با نگراني درمورد تغذيه كودكشان برانگيخته شوند.
انگيزه مراجعين و بيماران
هدف مشاوره و آموزش تغيير غذاها و رفتارهاي تغذيه اي به شكلي است كه افراد رژيم سالم تري انتخاب كنند. انتخاب غذا، به هر حال بخشي از يك سامانه پيچيده رفتاري است كه توسط گستره اي از انواع متغيرها شكل ميگيرد ( به فصل 1 مراجعه كنيد) انتخابهاي غذايي كودكان، مقدمتاً توسط والدين و عملكردهاي قومي و فرهنگي گروه آنان تعيين ميشود. ساير عوامل عبارتند از قيمت غذا، طعم غذا، جغرافياي مذهبي، همسالان و تأثيرات اجتماعي، تبليغات در رسانه ها،تسهيلات در دسترس، تهيه و نگهداري غذا، مهارتهاي مصرف كننده در تهيه ي آماده سازي غذا، عوامل زمان و راحتي، و ترجيحات و تحمل هاي فردي. تمامياين عوامل مصرف غذا را يك امر بسيار فردي و مقاوم به تغيير ميسازد.
همانطور كه در سير فصلهاي اين كتاب ذكر شده است، مشاوران علاقمند به تأمين مداخلات و استراتژي هايي به منظور تغيير انگيزه در رفتارهاي تأمين كننده سلامتي و پيشگيري كننده از بيماري در مراجعين خود هستند. اگر چه هيچ مدل يا تئوري خاصي نميتواند به تنهايي كاملا فراگير و منتج به موفقيت باشد. در عوض پزشكان ميبايست قادر به گرد آوري چند راه و تشخيص براي كار با هر فرد باشند.
راههاي برانگيختن در اين فصل و ساير جزئيات در فصلهاي ديگر كتاب آمده است. اين قسمت به تركيب مدل ها و راههاي مختلف پرداخته است.
هدف هر مشاوره اي افزايش مراقبت از خود و مديريت خود است. البته اين امر به آمادگي شخص، رضايت و توانايي به عهده گرفتن و حفظ تغييرات در رفتارهاي خوردن بستگي دارد. تصميم گيري در مسائل مربوط به سلامتي تحت تأثير عوامل مختلفي قرار ميگيرد. مدل باور سلامتي تلاش دارد تصميمات افراد دربارة تغييرات رفتارهاي سلامتي را پيش بيني كند. تغيير توسط باور فردي تعيين ميشود: 1) اينكه او مستعد ابتلا به يك ناخوشي باشد يا بيماري دارد، 2) اينكه بطور جدي به ناخوشي مبتلا شود يا آن را بصورت درمان نشده رها كند، 3) اينكه تغيير رفتارهاي تغذيه اي در كاهش خطر بصورت مفيد خواهد بود،4) اينكه موانع موجود در راه عمل را بتوان برطرف كرد اين مدل با اين حقيقت كه رفتارهايي مثل خوردن بيشتر يك سلسله از عادات هستند تا تصميم گيري ها.محدود شده است و تصميم گيري براي خوردن با هدف كاهش وزن متفاوت از هدف هاي ديگر سلامتي است چرا كه سلامتي هدف با ارزش براي برخي افراد نيست و عوامل اقتصادي- اجتماعي، رواني و فرهنگي براي شخص ممكن است مهمتر باشد.
مدل تئوريك و مدل مراحل تغيير براي خاطر نشان كردن اين مفيد است كه هر فرد در يكي از چندين مرحله متفاوت آمادگي انگيزه اي براي تغيير رفتارهاي رژيمياز پيش تفكر ( بدون قصدي براي تغيير) تا تفكر، آماده سازي، عمل و ابقاء ( نگهداري) قرار دارد. در هر مرحله افراد از فرآيندها و مشاركت در فعاليتهاي متفاوتي براي ايجاد تغيير استفاده ميكنند. بنابراين مشاور ميتواند انگيزه را با شناسايي مرحله تغيير مراجع و استفاده از استراتژي هاي مناسب براي آن مرحله، افزايش دهد. تصميم براي تغيير و يا حركت به مرحله بالاتر وقتي اتفاق ميافتد كه با ارزش تر بوده و يا نظرات موافق فرد بر نظرات مخالف بچربد. روشي كه مصاحبه انگيزه اي ناميده ميشود مراحل مدل تغيير را كامل كرده است.
فعاليتهاي Bandura بر روي خود- كفايتي بر باورهاي افراد درباره قابليت هاي آن براي موفقيت در تغيير يك رفتار مثل انتخاب غذا براي دستيابي به فرايند سلامتي مطلوب، توجه دارد. افرادي كه عقيده دارند كه نميتوانند كاري را انجام دهند ( پيش متفكر) نميتوانند هيچ تلاشي براي تغيير كنند. اگر خودكفايتي براي يك تغيير رفتاري با يك هدف پايين باشد، هدف ديگري بايد انتخاب شود خود كفايتي با مراحل آماده سازي، عمل و نگهداري تغيير بسيار مرتبط است. آنهايي كه داراي سطح بالايي خود كفايتي هستند تلاشهاي بزرگي هم انجام ميدهند. از 4 روش ممكن براي افزايش خود-كفايتي در مراجعين موثرترين روش براي افرادي است كه موفقيت هاي كوچك در دستيابي به اهداف براي تغيير داشته اند كه ميتواند با موفقيت هاي كوچكتر دنبال شود.
تنظيم اهداف ميتواند انگيزه براي تغيير را افزايش دهد. افراد فاقد اهداف خاص براي ايجاد تغييرات در شيوه زندگي بر انگيخته نشده اند. براي مثال اگر شما هدفي براي كسب يك درجه دانشگاهي داشته باشيد بنابراين شما براي يك دورة جذاب آماده شده ايد كه شما را به قدر كافي صرف حفظ شيوه زندگي كه خواسته ايد ميكند(نه آن دسته از عوامل چند گانه انگيزه اي نسبت به عامل منفرد) آيا شما 4 سال از عمر خود را صرف نشستن در كلاس خواهيد كرد؟ تغيير در انتخاب هاي غذايي ميتواند متقابلاً اهداف معقول و قابل اندازه گيري را فراهم آورد. انتخاب اهداف ميبايست توسط مراجع انجام شود نه مشاور و ميبايست به قدر كافي ساده باشد تا موفقيت آن مطمئن باشد. خود ارزيابي افراد در رابطه باروند خود در جهت اهداف و موفقيت ها ميتواند خود كفايتي را افزايش دهد.
در مسير يك هدف خود پايشي ميتواند مفيد باشد. افرادي كه رفتارها و عملكردهاي غذايي خود را بصورت روزانه و يا يك دورة زماني ثبت ميكنند ميتوانند ببينند كه چه ميكنند. آنها ميتوانند الگوي خوردن خود را يادداشت كنند با شمارش گرمهاي چربي و يا ثبت تغييرات فشار خون يا قند خون، مراجع ميتواند اطلاعات با ارزش كسب كرده و خود التفاتي خود را افزايش دهد.
وقتي كه مراجع به هدف خود رسيد، لازم است كه خود را با اقلام غير غذايي تشويق كند كه يك تحريك كننده خارجي است. همانگونه كه در فصل 1 ذكر شده اين امر همچنين براي كاهش محرك ها و عوامل منجر به خوردن درمحيط را كاهش داده و آنها را با عوامل جديد و بهتر جايگزين كند. يك برنامه رفتاري با كنترل غذا و محيط غذا خوردن و به خود جايزه دادن با تغيير موفقيت آميز مرتبط است هيچ كس كامل نيست و مشكلاتي در مسير تغيير پايدار وجود خواهد داشت. Prochaska چنين ذكر ميكند كه يك فرد ممكن است بيش از ديگري در مراحل ابتدايي تغيير بماند. از اين رو مشاور استراتژي ها را تغيير داده و آنها را براي هر مرحله جور ميكند. قبل از اين عمل با مراجع ميتوان درباره امكان موقعيت هاي پر خطر،لغزش ها، انحرافات، و روشهاي اجتناب از برگشت حالات قبلي مشاوره كرد. در طول يك لغزش، درك شخص و يا تفكر وي ممكن است منفي شود. بجاي فكر كردن به اينكه” من ميتوانم اين كار را انجام دهم” ( درك مثبت، خود كفايتي را افزايش ميدهد) مراجع ممكن است فكر كند” اين كار خيلي سخت است من ميخواهم هرچه كه دلم ميخواهد بخورم” ( درك منفي، خود كفايتي را كاهش ميدهد) بسياري از مردم تأثير«تفكر» و« صحبت با خود» بر انگيزه و رفتار را كم برآورد ميكنند. مشاوران ميتوانند از مراجعين، خود بخواهند كه رفتار خود قبل و بعد از خوردن غذا را پايش كرده و بر روي باز سازي ادراك كار كنند. حمايت اجتماعي ميتواند به خوبي برانگيزه و تغييرات رژيمياثر بگذارد. آيا حمايت خانوادگي از تغيير در انتخاب هاي غذايي براي يك عضو خانواده لازم است؟ گرفتاريهاي فرهنگي براي تغيير چه هستند؟ حمايت اطرافيان مثل خانواده، دوستان و مشاور مفيد است. براي تضمين موفقيت، ممكن است لازم باشد، مشاور با خانواده و قالب فرهنگي كار كند.
آموزش تغذيه براي اينكه افراد بفهمند” چه بايد بكنند؟” مهم است. هنوز بيش از حد واقعي تخمين زدن روشي براي برانگيختن افراد براي تغيير است بسياري از افراد ميدانند كه بايد چه بخورند و چقدر ورزش كنند. ولي آنها اين كار را انجام نميدهند آموزش تغذيه لازم است ولي به تنهايي براي بر انگيختن و پيشبرد تغيير در انتخاب هاي غذايي كافي نيست.
خود ارزيابي
- از خود بپرسيد كه آيا بطور منظم راهنماهاي رژيميو ورزش آمريكا را دنبال ميكنيد؟
- آيا نظرات موافق بر نظرات مخالف ميچربد؟
- شما در چه مرحله اي از تغيير در خوردن و ورزش هستيد؟
- چه چيزي شما را بر ميانگيزاند؟
مدلها و مباحث پيشين ميبايست در مشاوره به عنوان روش و استراتژي براي تحريك تغيير در رفتارهاي خوردن همراه و در آميخته شود. مراجع هم به اطلاعات و هم مهارت ها نياز دارد. يك روش جامع با تأكيد بر محرك هاي داخلي نسبت به خارجي به شكل موفق تر ميآيد.
متن داخل شكل: اگر من 5 پوند وزن كم كرده ام، امشب دسر خواهم خورد.
متن زير شكل: هيچ پاداشي به شكل غذا لازم نيست.
انگيزه كارمندان
بعد از خواندن اين فصل شما قادر خواهيد بود:
1- تئوري ها و استراتژي هاي يادگيري را مقايسه نموده و تمايز دهيد.
2- چند نوع نتيجه را شرح دهيد
3- استراتژي هايي كه حافظه بلندمدت را افزايش ميدهد، معرفي كنيد.
4- اشكال آموزش و اشكال يادگيري را مورد بحث قرار دهيد.
5- مراحل درگيري و تطابق نوآوري را فهرست كنيد.
آموزش تغذيه با حيطه عملكرد همه متخصصان رژيم شناس مرتبط است. مصرف كننده ها با گروه كثيري از پيام هاي رسانه اي گيج كننده و مغاير مواجه هستند، بنابراين آموزش تغذيه بر ارتقاء سطح سلامتي و پيشگيري از بيماريهاي مزمن تمركز دارد. هدف تغييرات رفتاري در جهت رژيم سالم تر ميباشد. براي افراد دستيابي و تثبيت سلامت تغذيه اي مطلوب ضروري است. شالوده و اساس تلاشهاي آموزش مؤثر بر اساس تئوري است. تئوري در طراحي، به كارگيري ، ارزيابي آموزش مهم است.
در اصل برنامه هاي مؤثرتر براساس تئوري هاي مقتضي بنا نهاده شده است.
يادگيري و تئوري هاي يادگيري
يادگيري چيست؟ يادگيري را ميتوان با يك تغيير در شخص در نتيجه تجربه يا اندركنش شخص با محيط خويش تعريف نمود. تغييرات ممكن است در دانش، مهارت، نگرش، ارزشها، و رفتارها باشد و آنها نتايج نسبتاً پايداري توسط تجربه فراهم آيد. به عنوان مثال هنگاميكه شما اين فصل را ميخوانيد چيز هايي را ياد ميگيريد.
علاوه بر يادگيري توسط خواندن، مشكل پزشكان تعيين اين است كه چگونه به افراد محركهاي واقعي و تجربه هايي كه براي تمركز بر توجه و اعمال رواني ارائه كنند. از اين رو پزشكان دانش، مهارت ها ، نگرش ها و رفتارهاي جديد را به كار ميگيرند.
افراد چگونه ياد ميگيرند؟ چگونه آنها آنچه را ياد ميگيرند حفظ ميكنند؟ سؤالات عرصه مطالعات روان شناسي آموزشي دربارة يادگيري، دانش آموزان و آموزش است. تمركز اصلي آن بر فرايندي است كه دانش، مهارت، نگرش و ارزشها از معلمين به دانش آموزان منتقل ميشود.
در محل كار، متخصصان رژيم شناس با آموزش و كارآموزي كارمندان جديد و بازآموزي كارگران فعلي درگير هستند. برنامه هاي آموزشي نيز براي ساير متخصصان بهداشتي، دانشجويان، انترن ها، رزيدنتها،دورة پيش از تخصص و درمانگرها طراحي شده است.
آموزش مراجع يك فرآيند تأثيرگذار بر رفتار است كه تغييراتي را در دانش، نگرش، ارزشها و مهارتهاي مورد نياز براي ارتقاء و ابقاء سلامتي ايجاد ميكند. اگر چه ممكن است آموزش با اطلاع رساني شروع شود، اين براي دستيابي به تغييرات رفتاري كافي نيست.تغييرات در نگرش ها و رفتارهاي مفيد براي سلامتي ضروري است.
رژيم شناسيان علاقمند به كشف روشهاي مؤثر آموزشي براي تأثيرگذاري بر رفتارهاي رژيميمراجعين و رفتار كاري كارمندان هستند. اگر چه يك تئوري به تنهايي نمي تواند اثربخشي آموزش را تضمين كند، ولي به كارگيري تئوري ها براي طراحي و اجراي مداخلات ميتواند مؤثر باشد.
آموزش در چند سطح ميتواند اجرا شود. در سطح فردي مثل تك به تك و يا كلاسهاي گروهي، شبكه اجتماعي مثل خانواده؛ و در سطح جامعه مثل اجتماع، رسانه و فروشگاههاي خواروبارفروشي برنامه 5 تا در روز براي سلامتي مثالي از برنامه آموزشي در سطح جامعه ميباشد. استفاده مؤثر از تئوري در كمك به افراد براي ايجاد تغيير در رفتارهاي خوردن خود و محيط ايجاد تجربه ميكند. هنوز اين روش در بسياري از مداخلات مؤثر نتيجه ميدهد.
هيچ تئوري منفردي رفتار را شرح نميدهد. رفتارهاي بهداشتي بسيار پيچيده تر از آن هستند كه توسط يك تئوري منفرد تشريح شوند. تئوري ها ميتوانند با هم تداخل كنند و متخصصان ممكن است به بيش از يك تئوري براي مداخله، نياز داشته باشند.
علوم اجتماعي و رفتاري بسياري از مدلهاي آموزش بهداشت را فراهم كرده اند. آنها را ميتوانيد در ساير فصول كتاب مثل مدل باور بهداشتي در فصل 1 مدل انتقال تئوريك يا مراحل تغيير در فصل 5، مصاحبه برانگيزاننده در فصل 4، اصلاح رفتار در فصل 5 تئوري ادراك اجتماعي در فصل 7، همه اينها ميتواند در مداخلات تغذيه اي در وضعيت متناسب به كار گرفته شود. آموزش دهنده ميبايست مهمترين استراتژي ها و روش ها براي هر موقعيت به كار بگيرد.
براي تشريح چگونگي يادگيري افراد، روان شناسان چندين تئوري يادگيري را ارائه نموده اند. اين فصل درباره تئوري يادگيري رفتاري، تئوري ادراك، حافظه، يك مدل يادگيري بالغين اشكال يادگيري و تطابق و نوآوري را مورد بحث قرار ميدهد. در طول زمان حد و مرز برخي از اين تئوري ها فاصله كمتري از هم پيدا كرده است.
تئوري هاي يادگيري رفتاري
تئوري هاي يادگيري رفتاري تعاريفي از يادگيري هستند كه اغلب منحصراً به تغييرات قابل مشاهده در رفتار با تأكيد بر تأثير حوادث و وقايع خارجي بر افراد، محدود ميشوند.
تئوري پردازها (نظريه پردازان) به روشهاي فرحبخش و عواقب پرزحمت كه ميتواند رفتار شخص را تغيير دهد، علاقمند هستند. اين هدف بر اساس اين باور است كه آنچه ما ميآموزيم اجزاء قابل تعريف، پاداشهاي قابل تعريف و تنبيه هاي قابل تعريف دارد كه ميتواند يادگيري را ايجاد كند. نقش معلمان منظم كردن محيط خارجي براي بدست آمدن پاسخهاي مطلوب ميباشد.
بسياري از مداخلات آموزشي براي كاهش خطر بيماريهاي مزمن با استراتژيهاي رفتاري براساس تئوريهاي يادگيري اجتماعي و خود مديريتي رفتاري همراه هستند. تئوريهاي يادگيري رفتاري با تحقيقات چندين فرد شامل ايوان پائولو بر شرايط كلاسيك، ادوارد تورندايك كه ارتباط بين محرك و پاسخ هاي متعاقب و يا رفتارهاي تقويت يا تضعيف شده با پيامدهاي رفتار را گزارش كرد و بي اف اسكينر كه بر روي شرايط operant كار ميكند. اطلاعات ديگر دربارة تحقيقات آنان را ميتوان در فصل 6 يافت.
بر اساس گفته هاي Pablovin ، تئوري اجماع پيشنهاد ميكند كه حوادث محرك باعث بروز يك پاسخ در آموزش گيرنده ميشود. بنابراين آموزش با تنظيم محرك و حوادث پاسخ درگير است. اين يك رويكرد معلم محور با آموزش گيرنده هاي غيرفعال است. اسكينر بر ارتباط بين رفتار و پيامدهاي آن تأكيد دارد. وي اعتقاد دارد كه بسياري از رفتارهاي انساني operant هستند و نه منحصراً پاسخگر. استفاده از پيامدهاي مطلوب و نامطلوب به دنبال يك رفتار خاص اغلب به يك شرايط operant بر ميگردد. يادگيري با سه سطح مرتبط از رويدادها درگير ميشود: محرك، يك پاسخ و تقويت كننده. معلم ميبايست هر سه اين رويدادها را مديريت نمايد. رفتار مورد هدف مطلوب ميبايست با تقويت براي ادامه رفتار پيگيري شود. از اين رو تقيوت كننده ها مثل اهداف كوچك ميبايست تعريف شده و تعيين شود در صورتي كه پاسخ مطلوب موجود باشد. اين تئوري نيز يك رويكرد معلم محور با آموزش گيرنده غيرفعال است. در بخشهاي آتي يا پيامد يك رفتار مورد بحث قرار گرفته است. تقويت مثبت، تقويت منفي يا رهايي ، تنبيه كننده ها و سركوب. به علاوه شكل و زمان تقويت نيز بررسي شده است.
تقويت كننده هاي مثبت
يكي از اصول بسيار مهم تئوريهاي يادگيري رفتاري تغيير رفتار براساس پيامدهاي فوري است. پيامدهاي دلخواه “تقويت كننده هاي مثبت” و يا جايزه ناميده ميشود و ممكن است به عنوان پيامدهايي كه بسامد يك رفتار را تقويت نموده و افزايش ميدهند. مثالي براي خوب انجام دادن يك كار، گرفتن درجات خوب در مدرسه، پول به صورت افزايش دستمزد، و تقويت كننده هاي اعتباري مثل برچسب ستاره و يا صورت خندان بر روي چارت. وقتي به رفتارها پافشاري شده و در طول زمان افزايش مييابد چنين بر ميآيد كه پي آمدهاي مثبت آن را تقويت ميكند. لذت همراه با خوردن يك تقويت كننده مثبت است كه افراد را براي مصرف غذاي دلخواه خود دوباره و دوباره تشويق ميكند.
اين تقويت كننده ها بسيار شخصي هستند. گر چه هيچكدام نميتواند در همه زمانها مؤثر باشد. مثلاً رفتار يك كارمند كه ارتباط ضعيفي با يك سرپرست دارد با تمجيد سرپرست تأثير نميپذيرد و تمجيد يك متخصص از مراجع كه از يك رژيم غذايي پيروي كرده ممكن است براي آن شخص خاص مهم نباشد. متخصص ميتواند چيزهايي را جستجو كند كه شخص به تقويت كننده هاي مثبت توجه كند و ميتواند برخي تقويت ها را در محيط مشخص تنظيم كند. اطلاع از نتايج نيز يك تقويت كننده مثبت ثانويه است. مراجعين و كارمندان ميبايست مرحله پيشرفت خود را بدانند. اگر آنان بدانند كه كارهايي را به درستي انجام ميدهند اين دانستن پاسخ را تقويت ميكند.
روشي كه هر تمجيد بدست ميآيد نيز مهم است و شخصي كه تمجيد ميكند ميبايست باورپذير باشد. تمجيد ميبايست يك رفتار خاص را شناسايي كند بنابراين شخص به روشني در مييابد كه براي چه شناخته شده است. “كار خوبي بود” به عنوان يك تمجيد به اندازه گفتن “از كامل انجام دادن اين پروژه در زمان خود متشكرم و آنرا تأييد ميكنم” مؤثر نيست.
زن: اين بستني به اندازه نصف بستني معمولي چربي دارد.
مرد : ولي تو داري سومين كاسه پر را ميخوري!
متن زير شكل: پي آمدهاي لذتبخش رفتارهاي خوردن را تقويت ميكند.
تقويت كننده هاي منفي / گريزها
تقويت كننده هايي كه از شرايط لذتبخش ميگريزند، تقويت كننده هاي منفي ناميده ميشود. اين تقويت كننده ها همچنين رفتارهاي تقويتي به دليل محروميت آنها از شرايط نامطلوب هستند.
اگر شخص احساس تنهايي، ناراحتي، خستگي و علاقه به غذا داشته باشد پرخوري ميتواند تقويت شود. و يا يك كارمند كه از خشم سرپرست با درست رفتار كردن ميگريزد مثالي از اين مورد است. اگر برخي اعمال به شما اجازه توقف، اجتناب و گريز از برخي چيزهاي نامطلوب و ناخوشايند را بدهد، شما مايل به تكرار آن اعمال دوباره هنگاميكه با موقعيت مشابه مواجه ميشويد، خواهيد بود.
تنبيه كننده ها
تقويت كننده هاي منفي، كه رفتارها را تقويت ميكند نبايد با تنبيه كننده ها كه رفتارها را تضعيف ميكنند. پيامدهاي نامطلوب ، تنبيه كننده ها، بسامد يك رفتار را كاهش داده يا آنرا سركوب ميكنند. تنبيه ممكن است به يكي از دو فرم شكل بگيرد. شكل اول حذف تقويت كننده هاي مثبت است كه شخص بطور معمول دارد مثل يك مزيت. شكل دوم تنبيه با استفاده از پيامدهاي نامطلوب يا مضر درگير ميشود مثل زماني كه يك شخص براي يك رفتار نامتناسب سرزنش ميشود. تنبيه ميتواند براي يك شخص اجتناب از يك موقعيت را ايجاد كند. از اين رو سرزنش كردن يك مراجع كه اصلاً وزن كم نكرده است مناسب نيست.
سركوب
وقتي كه تقويت كننده ها عقب نشيني كنند چه اتفاقي ميافتد؟ يك رفتار تضعيف شده و حتي ناپديد ميشود، فرايندي كه سركوب يك رفتار ناميده ميشود. اگر يك شخص يك برنامه ورزشي يا تغيير رژيميرا بطور مثال شروع ميكند و هيچ تقويت كننده مثبتي وجود ندارد، شخص ممكن است رفتار جديد را كاهش داده و حتي آن را خاتمه دهد. وقتي رفتارها نامطلوب هستند، تقويت كننده هاي آنها را ميتوان شناسايي و حذف نمود و بدنبال آن رفتار نيز ميتواند سركوب شود. رفتار متلاطم يك كارمند ميتواند در هنگاميكه سرپرست و ساير كارمندان شخص را ناديده بگيرند و توجه مورد نظر وي را به او نداشته باشند، تغيير كند. در عوض سرپرست خواهد خواست كه رفتارهاي نامتلاطم اين شخص را تقويت مثبت كند.